یه چیزی قبلا نوشته بودم؛ اینجا بذارم باشه.
از کتاب connectography، پاراگ خانا.
در دنیایی که مرزهای ی، که در اون تنها دولتمردها قدرتمند و تعیینکننده هستند، کمکم درحالِ فروپاشیه، و بهجای اون مرزهایی براساس قانونِ اولیه و سادهی عرضه و تقاضا درحالِ شکلگیریه، درهای تمام دنیا به روی ما بستهست. قانون عرضه و تقاضا اجازه میده در بدترین حالت عنان زندگیِ فقیرترین افراد که هیچ حق انتخابی برای شغل یا نحوه زندگیشون ندارن، به دست آدمهایی بیفته که میخوان سودِ خودشونو حداکثر کنند، اما قوانین حداکثرکردنِ سود، واضح و تعریفشدهست، و علاوه بر اون، زمین بازی تاجر و تولیدکننده بسیار کوچکتره از زمینِ بازی یک "دولتمرد". حتی اگه فردی باشی که بهواسطه پیشینه خانوادگیت هیچ سواد و توانایی خاصی نداشته باشی، و فقط یه کارگر باشی، تمام هزینه بیرون اومدن از زمینِ بازی یه تاجر، و ورود به زمینِ بازی یه تاجرِ دیگه، چندماه بیکاریه. اما مسئله مهم دقیقا اینه، که تو میتونی زمین بازیتو تغییر بدی! زمینهای بازی متعددی وجود دارند که از تو نمیپرسند چی هستی و کی هستی و از کجا اومدی، میپرسند چی بلدی. کاری به زندگیت ندارن، نفوذشون روی زندگیت بهشدت محدودتر از دولت و حکومته، و عملا نمیتونن براساس اوهام ذهنی خودشون، قوانین خودساختهشون، و آرمانهای متوهمانه، تصمیم بگیرند، چون هدفشون حداکثرکردنِ سوده و برای هر تصمیمگیری حداقل ۲-۳نفر متخصص بهصورتِ جزئی دخیل میشن.
بنابراین مهمترین سودِ قضیه، تعدد زمینهای بازیه، که خودش دوتا پیامد داره: انتخابهای بیشتر برای شما، و اعمال نفوذ و تعیینکنندگی خیلیخیلی کمترِ صاحبانِ کار و سرمایه، بر زندگی شما، نسبت به دولتمردان.
و دیگری، داشتنِ دنیای معقولتریه که جبرها توش کمرنگتر شدن، جبری مثل اینکه کجا به دنیا اومدی، چه دینی داری و پدرومادرت کیان. توی این دنیا لازم نیست پسانداخته یک مقام حکومتی باشی، تواناییهات نشون میدن کی هستی که از این نظر قریببهاتفاق این پسانداختهها از میدون خارج میشن.
و آخریش هم اینه که، مشخصا میدونی صاحبان سرمایه بر چه اساسی دارن کار x رو انجام میدن. چراکه قوانین حداکثر کردنِ سود مشخصه، و، چون تمام عناصر زمین بازی توی سود و ضرر هم بهطورِ درونی شریکن، (شکستخوردنِ شرکتِ مونتاژ قطعات کامپیوتر، شرکتِ تولیدِ سیپییو رو به شکست نزدیک میکنه؛ به این میگن ارتباط درونیشده سود و زیانها، چون مستقیما، و داخلِ این سازماندهی، روی هم تاثیر میذارن) تصمیمات کاملا راهبردی و در جهتِ حداکثرکردنِ سوده، و این یعنی، بسیاری از تصمیماتِ احمقانهای رو که هدفش خطونشونکشیدن برای دنیا و اعمال زور و قدرته، نخواهیم دید.
درحالیکه دنیا درحالِ تبدیل به چنین جاییه، و مرزهای سالهای پیشِ رو، مرزهای supply and demand هستند، ما اینجا گیر احمقهایی افتادیم که دقیقا برای یگانهسازی زمین بازی که تنها فاکتورِ تعیینکنندهش "دلبخواه"بودنِ اعمال از چشمِ بتِ بزرگ و دایره اوست، دور ما رو روزبهروز بیشتر خط میکشن.
چیز ارزشمندی به دنیا ارائه نمیکنیم، نه علم، نه لباس، نه صنعت. یه فرش ایرانی و "سفران" کل سودِ ما برای دنیاست، با کلی آدم احمق که هرروز یهجای دنیا رو تهدید به انتقامجویی و نابودی میکنند.
بهزودی ایران بهطورِ کلی از معادلاتِ جهان حذف میشه. پسانداختههای آقایان که فرار میکنند به خونههاشون در بورلی هی، ما میمونیم و یه کشور ویرونه که نگاهِ پیرمردِ خمیده رومهفروشی که هرروز تو متروهاش میبینیم، اسیرمون کرده.
درباره این سایت