بزرگ‌ترین رسالت روشنفکر در معنای حقیقی آن (و نه در معنای آن واژه مستعمل که بی سیگارش فکر کردن نمی‌تواند) این است که حماقت عامه را تماشا کند و باز رغبت داشته باشد که راه خود را ادامه دهد؛ مخصوصا در آن دوره‌های بسیار طاقت‌فرسا، که حماقت هم پا دارد هم خیابان، هم اشک، هم زبان. و عقل پابُریده‌ی دست‌بُریده‌ی زبان‌بُریده‌ی مهجورِ زندانی‌ست. و اینجا حتی کارِ روشنفکر دشوارتر می‌شود: نماندن در رکاب توده سیاه‌روح متراکمِ خیابان، تا به خود مغرور شود و فقط آنقدر بیندیشد که جبرانِ حدودِ حماقت عوام باشد. روشنفکر همواره باید فراتر برود، چراکه حماقت قابلیت این را دارد، که بسیار پروار شود. 

اگر اندیشه‌ای اینچنین در ذهن ما هست که ابتدا به فریادِ خودمان، و بعد به فریادِ شب‌های تنهای بچه‌ای که بیست‌سال بعد بیست‌ساله است، برسیم، باید خیره به این مردم احمق، مستقیم، نگاه کنیم، عواطفشان که عقل‌هایشان را تحقیر کرده، به‌دقت وارسی کنیم، و هنوز یارای رفتن به راه خودمان را داشته باشیم. باید تاب آورد دوستان؛ باید برای آن نقطه درخشان تاریخی که عقل بالاخره غلبه خواهد کرد، تاب بیاوریم.

از مفاهیم اساسی نظام مفهومی نیچه، نیروست. و مشخصه نیرو دو چیز است: کمیت و ماهیت. و ماهیت نیرو تنها می‌تواند کنش‌گر باشد، و واکنش‌گر. نهایتا آنچه تعیین‌کننده است ماهیت نیروست. کمیت نیرو چیزی‌ست که در کشاکش نیروها پیدا و گم می‌شود، مسئله این است که نیروی کنش‌گر باشی. و کنش‌گر بودن، در این مقطع تاریخی، چیزی جز تن ندادن به نفرت از این عوام کالانعام نیست. چیزی جز پاسخی به نفرت آن‌ها نبودن، نیست. چیزی جز بی‌کینه، سربه‌زیر و آرام، به راه خود در این شب تاریک رفتن، نیست.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گمشده ای در اقیانوس پارتيشن اداري و ميز اداري :: Triston مـاده گـرگ وحشـی Emili فیلم و سریال سیگرام Jacob ویستا طرح